خود و مکانیسمهای دفاعی
فروید در یک تقسیمبندی کلی از ساختار شخصیت، آن را به سه قسمت نهاد (Id)، خود (Ego) و فرا خود (Super Ego) تقسیم کرد که در آن تمام "نهاد" و قسمت زیادی از "خود" و "فرا خود" جزو ناهشیار (ناخودآگاه) هستند. ازنظر فروید، روانکاوی "نهاد"، جایگاه تمام غرایز است که همیشه تمایل شدیدی به اجرای خواستههایش دارد.
"فرا خود" نیز جایگاه اخلاقیات (همان وجدان) است و همیشه تمایل شدیدی به اجرای دستورات اخلاقی دارد.
بین "نهاد" و "فرا خود"، "خود" بهعنوان جایگاه تصمیمگیری از روی واقعیات و تفکر قرار دارد.
در سری بازیهای سایلنت هیل ما شاهد نبرد دائمی بین "فرا خود" و "نهاد" هستیم. هر جا "نهاد" قدرت غالب است، دنیای کابوس بر شهر حکمفرمایی میکند و هر جا "فرا خود" غالب است دنیا به شکل واقعی خود تجلی مییابد. در این بین "خود" در شکلگیری دنیای واقعی نقشی اساسی را ایفا میکند.
ارواح
در بخش"تراکم نیرو"، اشاره شد که شهر سایلنت هیل همانند یک "اسفنج روح جذب کن" عمل میکند و میتواند انرژی درونی افراد (دنیای دیگر) را در خود ذخیره کند. همچنین در بخش "اختلاط دو دنیا"، در رابطه با تلفیق دنیاهای درونی افراد با یکدیگر و پیدایش دنیایی واحد به تفضیل صحبت شد. حال زمان آن فرا رسیده است که سرنوشت ارواح جذبشده در دنیای درونی یک فرد موردبررسی قرار گیرد. بدین منظور لازم است که ابتدا به سراغ کتاب Crimson Tome برویم و مطالبی از آن را مطالعه کنیم:
* "هرکسی که توسط اون دنیا بلعیده بشه تا ابد به زندگی در اون دنیا محکوم خواهد بود. اون ها در این دنیای جدید بهعنوان یک"روح" مجبور به زندگی هستند."
این ارواح در این دنیا گرفتار میشوند و فقط با توجه به قوانین این دنیا (که فرد سازنده آنها را به وجود میآورد) باید در آنجا بمانند و نمیتوانند هیچ کاری برخلاف این قوانین انجام دهند.
قوانین در این دنیا بسیار متنوع هستند و بسته به خالق آنها تغییر میکنند. مثلاً ممکن است یکی از این قوانین بهصورت زیر باشد:
"ارواح در این دنیا باید به هیولاهای زشت و بدترکیب تبدیل شوند."
پس اتفاقاتی که در این دنیا و دنیاهای مشابه رخ میدهند هم بسیار متنوع خواهند بود، زیرا سلیقه افراد از تنوع زیادی برخوردار هستند.
* تحلیل افسانه شناسی
هسته فرقه موجود در سایلنت هیل مربوط به یک افسانه باستانی در مورد "زنده کردن خدا" است. این تفکر در سایلنت هیل از پدر به پسر منتقل شده و تبدیل به یک اصل شده بود. این اصل و عقاید مربوط به آن در 6 تابلوی نقاشی (که در کلیسای جامع سایلنت هیل در قسمت سوم بازی می بینید) به تصویر کشیده شده است.
حال باید برای درک بیشتر موضوع به تحلیل نقاشی های مربوط به این مذهب پرداخت:
در سال 2007 میلادی شرکت مشهور « یوبی سافت » بازی نرم افرازی جدید، زیبا و سرگرم کننده ای را به بازار جهانی عرضه کرد که مانند دیگر بازی های این شرکت دارای محیطی جذاب با گرافیک بالا بود که مورد استقبال جهانی واقع گردید. در پی این استقبال، شرکت «یوبی سافت» نسخه دو این بازی را نیز فوراً آماده و به بازار جهانی عرضه کرد. نام این بازی « آساسینس کرید » است که ترجمه فارسی آن « قاتلان » یا « فدائیان مذهبی » است.
برخی این بازی را مرتبط با « حشاشین » می دانند. حشاشین از فرقه ی اسماعیلیه بودند که بعد از امام جعفر صادق علیه السلام اسماعیل فرزند دیگر ایشان را امام زمان می دانستند و او را به عنوان امام آخرشان قبول داشتند. در زمان سلسله ی سلجوقیان فردی بنام « حسن صباح » رهبری فرقه ی اسماعیلیه در ایران را به عهده گرفت. او مردی دانشمند، سیاستمداری زیرک و دانشمندی با ذکاوت بود. از زمان او به بعد پیروان اسماعیلیه در ایران با نام باطنی شناخته شدند.
آنها بر این اعتقاد بودند که قرآن دارای چندین لایه از مفاهیم و معانی است و هرکس نمی تواند به این لایه ها پی ببرد و پی بردن به این لایه ها نیاز به سال ها تحصیل، کسب علم، تفکر و تدبر ویژه در قرآن دارد، از این رو آنها « باطنی » نامیده شدند. « حسن صباح » مقر حکومت خود را « الموت » انتخاب کرد. این منطقه یک منطقه ی کوهستانی در میان البرز مرکزی است و خود مانند یک دژ طبیعی است و در گذشته از آب و هوائی خوب و زمین های کشاورزی حاصلخیزی برخوردار بود.
مقدمه :
همواره فکر بشر مشغول این مطلب بوده است که آخر کار به کجا می انجامد و در نهایت چه بر سرشان می آید؟ آینده نگری در اندیشه ی غربی و عاقبت نگری در اندیشه ی دینی از ستون های باورهایشان در طول تاریخ بوده است. آخرالزمان و منجی آخرالزمان از مهم ترین موضوعات در تمامی آیین ها و اندیشه های بشری است. منجی حقیقی در اسلام ، مهدی موعود (عج) و در مسیحیت ، عیسی (ع) و در یهود، ماشیح و در دین زرتشت ، سوشیانس و در هر یک از ادیان و مکاتب فردی را به عنوان منجی و زمانی را به عنوان پایان جهان رقم زده اند.
در چند سال اخیر هم موج آخرالزمان گرایی در غرب با کمک ابزارهای رسانه ای بوجود آمده است که در تاریخ 21 دسامبر سال 2012 جهان به پایان خود می رسد و برای اثبات این نظر خود، به تقویم های قوم مایا و پیشگویی های نوسترآداموس و ... استناد می نمایند.
براستی چه اتفاقی قرار است در این تاریخ بیافتد؟ چرا در مورد سال 2000 هم چنین پیشگویی هایی وجود داشت ولی اتفاقاتی که گفتند رخ نداد، بلکه حمله به کشورهای اسلامی از جمله عراق، افغانستان، لبنان، سوریه و ... در دستور کارشان قرار گرفت؟
جهان غرب تمام تلاش خود را می نماید تا آخرالزمانی جعلی را جایگزین حقیقت آن و منجی بر حقش نمایند تا افکار و باورهای انسان ها را در راستای منافع خود مورد استفاده قرار دهند.