- توضیحات محصول
- مشخصات فنی
- ارسال نظر
این کتاب یک رمان اعتقادی است که داستان جذاب و چالشی مناظره یک پزشک و یک روحانی را درباره دین روایت میکند.
کتاب حاضر گرچه به صورت گفتگویی دو جانبه و با دست آمیز داستانی به نگارش در آمده است ولی در حقیقت در مباحث مطرح شده به بررسی و تبیین عقاید موجود در جامعه پرداخته است و در راستای آگاهی بخشی و روشنگری به رشته تحریر در آمده است. بی شک می توان گفت این عقاید و ایدئولوژی انسان هاست که به صورت عمل و اجرا در می آید، یعنی رفتار، گفتار و کردار انسانها تابعی از اعتقادات و ارزش های آنان است و به قول معروف: از کوزه همان برون تراود که در اوست. بنابراین نداشتن اعتقاد درست و اخلاقی، منجر به عدم رفتار متناسب با پدیده ها می شود و این می تواند ارتباط میان افراد را دچار چالش نماید، پس کسب عقاید صحیح همچون چراغی فراروی انسان است.
لینک دریافت از طاقچه:
https://taaghche.com/book/107398
لینک دریافت از کتابچین:
بخشی از کتاب از شهر پزشکان تا پزشکان شهر
"ما انسان ها از عقلمان کمک می گیریم و امور خود را تدبیر می کنیم و تصمیم می گیریم و خیلی از انتخاب ها در یک کامپیوتر، اطلاعات را CPU را انجام می دهیم دقیقاً مثل با عقل خودمان پردازش می کنیم. حالا همان طور که قبلاً گفتم تطبیق می دهیم این سفر به آلمان، که هدف رسیدن به مقصد است با یک سفر معنوی به جهان دیگر، منتهی در این دنیا با فناوری اطلاعات و پیشرفت علم و دانش، ابزار یا افرادی در اختیار است تا ما را به مکان مورد نظر برسانند اما در سفر به جهان دیگر چه؟ آیا آن مسافرت ابزار و توشه نمی خواهد؟ برای رسیدن به مقصد، آیا آن سفر تابلوهای نشان دهنده جهت نمی خواهد؟ آیا آن سفر نقشه نمی خواهد؟ آیا آن سفر مترجم، راهنما یا به اصطلاح، لیدر تور نمی خواهد؟ مسلّماً که می خواهد اما چگونه دسترسی داشته باشیم به ابزار یا افرادی که ما را به مقصد آن جهانی برسانند؟"
گفت: چطور؟
گفتم: اصل مطلب همین جاست، خوب دقّت کن، سؤالی دارم، مسافرت که می روی از نقطه مبدأ تا مقصد، چطور تشخیص می دهی که از کدام مسیر یا جاده بروی؟ یک بار هم که در طول مسیر اشتباه بروی مثلاً به جای اینکه به سمت راست بروی، به جاده سمت چپ حرکت کنی خب معلوم است به مقصد مورد نظر نمی رسی، یعنی در یک مسیر دو راهی یا چند راهی، جاده اشتباه را انتخاب کرده ای که نهایتاً مقصد مورد نظر شما نبوده است.
تا به اینجا رسیدیم، هنوز حرف من تمام نشده آقای دکتر بلافاصله...
گفت: اینکه غصه ای ندارد پس تابلو های کنار جاده را برای چه گذاشتند؟! برای همین که مسیر را به مسافر نشان دهد، تازه جهت را هم با فلش جهت نما مشخص کرده اند که تهران این طرف می رود، اصفهان آن طرف، تازه نقشه هم هست، انسان می تواند یک نقشه از مسیری که می رود تهیه کند یا GPRS که روی موبایل ها هست و ...
گفتم: بارک الله، درسته.
گفت: البتّه من الآن می خواستم بروم، دیگر هیچ احتیاجی به این ها نیست، میروم فرودگاه بلیط را می دهم، سوار هواپیما می شوم، دیگر حرص ندارد، بعد ساعاتی من را در فرودگاه فرانکفورت یا برلین پیاده می کند و من به مقصد رسیده ام.
گفتم: نشد، شما فکر می کنی سوار هواپیما می شوی نقشه، GPS و جهت نما و تابلوی راهنما احتیاج نیست؟
گفت: چرا هست! پس خلبان چه کاره است؟! ما را می برد مثل راننده ماشین!! خود خلبان با برج کنترل مسیرها را هماهنگ می کند.
گفتم: می دانم پس قبول دارید چه هواپیما، چه اتومبیل، چه کشتی، چه قطار، همه و همه نیاز به راهنما یا تابلوی راهنما، نقشه، GPS و ... دارند، درست است؟
گفت: بله این که معلوم است ولی این چه ربطی به بحث ما که اسلام باشد، دارد؟
گفتم: آهان، این مطالب و سؤالات که رد و بدل شد، مقدّمه ای بود تا که به اصل بحث برسیم.
گفت: ولی ربطش برای من مشخّص نشد؟ این بحث ها چطور مشخّص می کند که اسلام خوب است؟ کارآمد است؟
گفتم: اندکی صبر، می گویم. ببین ما تا اینجا برای سفر رفتن شما از عقل خودمان کمک گرفتیم که چه چیزهایی احتیاج است، آن هم برای اینکه صحیح و سالم به مقصد برسی و غیر از این باشد به مکان مورد نظر نمی رسی. حالا دقت کن، برای رفتن به یک مکان دیگر که اصطلاحاً ما مسافرت می گوییم، ما نیاز به ابزار یا اشخاص مختلف داریم، بله یا ما خودمان، یا به قول شما، آژانس مسافرتی به علاوه خلبان، راننده، برج کنترل، راهنما و ... همه و همه کمک می کنند تا ما گمراه نشویم؛ مسیر یا جاده درست را پیدا کنیم، نهایتاً در یک کلام به مقصد برسیم. حالا این سفر دنیایی را انطباق می دهیم با سفر از این جهان به جهان دیگر.
احساس کردم که دکتر می خواهد سؤالی بپرسد؛ لذا پیش دستی کردم و
گفتم: خواهشاً سؤالی به ذهنت رسید یادداشت کن تا من حرف هایم را بزنم بعد که تمام شد در خدمت شما هستم البتّه شاید در ضمن صحبت، سؤال هایت مرتفع شود.
دکتر سید محمدحسین امامی | |
42 | |
1396 | |
اول، 1396 | |
20 در 12/5 سانتیمتر - پالتویی | |
- صفحه آرایی و ویراستاری: محمد کمال | |
978-600-8654-40-7 |