در اسرار ربیع باطن در ظاهر دنیا آشکار میسازد! دیگر اینکه در کتاب مرحوم شیخ عباس قمی در قسمت زندگانی پربرکت رسول الله(ص) آمده است که "نور نبوتِ ایشان را از حضرت آدم(ع) تا 17 نسل میشمارد تا به وجود مبارک عبدالله(ع)؛پدرپیامبر(ص) انتقال پیدامیکند". کسی که به وجودش در دنیا به امر خالق یکتا ، 17 رکعت نماز آورده شد و تا قیامت به همهی امّت ، واجب شد!
17 = جایگاه عددی حرف(ف)است یعنی آقا رمزی از عالم فوز است با جلوهی عدد 17 که برابر تعداد رکعات نماز در شبانه روز و سرّعدد 7روی 10است. ایشان سبع مثانی (7 تا2 تا=14 تا) هستند یک 7 خودش و یک 7 فرزندش امام صادق(ع) که به عدد7 بدنیا آمد(یک خودش+6ذریه نورانی دربطنش) پس در واقع 7 باطن رسالت و7 باطن ولایت میشود سبع مثانی! عمر مبارک رسول اکرم(ص) {وهمچنین امیرالمؤمنین علی(ع)} در دنیا 63سال بود که جایگاه عددی کلمه (اربعین) برابر با 63است (اربعین یعنی همان 4روی10 ؛ 14 و ربیع ...).
این یکی از اسرار سنّ مبارک آقاست! برای امّت و شیعیان،همین بس که هرچقدر هم علمی به وجودشان نداشته باشند اما ببینند که طیّ مسیرعمرمبارک این عزیزان در دنیا برای امّت و شیعیانشان پاک کننده و تطهیر کننده است، ایشان در ربیع بدنیا آمدند و در جایگاه حروفی اربعین در ذیقعد40 و طهارت به شهادت رسیدند.
باری! حضرت رسالت پناه(ص) که کلّ نور است و در وسط آسمان رسالت با کلّ نور به صورت کل به زمین تابیده و کلّ ظلمات، به وجودش رخت بربسته وایشان آشکارکننده کلّ مظاهرِ اسمائی و برکات صفات و توحید ذات اقدس الهی است.
ایشان کسی است که در وقت تولدش هیچ سایهای نماند وعالم را به کلّ نور خود تا قیامت ، منوّر فرمود که شعاع این نور ، هشتمین معصوم امام صادق(ع) است که کلّ عالم اسلام را به شعاعِ صدق نبوت به گنج ولایت منوّر فرمود(در علم نجوم آمده که 8 دقیقه طول میکشد تا شعاع نور خورشید به زمین برسد). پس با وجود امام صادق(ع) که هشتمین معصوم(ص) است ، کلّ نورِ پیامبر اکرم(ص) کاملاٌ خود را به ظلمات ارض نشان داد و ایشان ، رئیس مذهب شیعه نام گرفت.این یکی از اسراری است که تاریخ روز تولد وجود مقدس امام صادق(ع) باید با روز میلاد جدّ بزرگوارش پیامبر(ص) یکی باشد!
وصف نماز در 17 رکعت
اگر ارقام 17 را با هم جمع کنیم 8میشود(8=7+1). عدد 8 به عربی ثامن خوانده میشود و ریشهاش ثمن (یعنی گرانبها) است.میدانید که وجود مبارک امام رضا(ع) ، ثامن الائمه است {در واقع همهی وجودهای مقدس(ص) ثمن عالم هستند اما هریک از صفات و زیباییها به وجود یکی از عزیزان آشکار شده است} و مجرای رضای خدا که محور گردش همه مخلوقات ، کرات و همه ذرات در محوریت باطن خانه خداست که هیچ عملی جز به شرط رضای خدا ، به قرب الی الله نمیرسد. بنابر حدیث سلسلة الذهب از امام رضا(ع) که فرمود:لا اله الا الله حصنی فمن دخل حصنی امن مِن عذابی ، بعد با دست مبارک به سمت خود اشاره کرد و فرمود بشرطها و شروطها و انا من شروطها. یعنی قلعه محکم فقط لا اله الا الله است و اگر هر کس وارد شود از عذاب و سختیها(در دنیا وآخرت) نجات پیدامیکند اما به شرط و شروطی که رضا(ع) شرط آن است.رضا(ع)که همان مجرای رضای خداست ، وزنهی ثمن گرانبهای ترازوی قبولی اعمال بندگان خداست. پس کفه روبروی وزنه ، عمل است که به شرط ثمن گرانبهای رضا، ترازو به میزان میرسد.
پس نیت نماز هم که رکن اصلی و اولین رکن است ، بدون رضای خدا باطل میشود (در نیت میگوئیم برای رضای خدا قربة الی الله) و این نیت ، راه ورودی به حقیقت نماز که وصل شدن به امام جماعت وجود مبارک انسان کامل ؛ امام زمان(عج) است میباشد. و هنگام نماز باید رو به قبله که خانه خداست بایستیم و خانه خدا محل رسیدن به رضای خداست و روح خانه خدا ، امام معصوم(ص) است که خود ، حقیقت نماز هستند. ولی تا به امام جماعت وصل نشویم (تا شیعه و پیرو خالص نشویم) نماز به درگاه خدا قبول نمیشود چون او حقیقت قبله و حقیقت رضای خداست، و کسانی که ظاهرا رو به قبله هستند ولی دلشان متوجه جاهای دیگرست ، قبلهشان دلهای شخصی میشود و وصل نمیشوند. برای همین است که نماز باید با توجه قلبی به حقیقت نماز ؛ رابطه رضای دل به رضای خدا که وصل به حجت اوست انجام شود تا نماز ریشهدارشود و تنه بگیرد و برگ ومیوه دهد و سایه گستر تمام امور زندگی گردد.آنوقت است که نتیجه نماز مقبول انسان را از زشتیها و منکرات بازمیدارد(آیه 45 سوره مبارکه عنکبوت :...انّ الصلوة تنهی عن الفحشاء و المنکر...) و به یک معنی دیگر به رضای خدا وصل میکند و با آسانسور نماز، به قرب او راه پیدا میکند.
پس با قیمت نماز مقبول میتوانیم بهشت را بخریم و به بهترین ثمن عالم یعنی رضای حجت خدا و به واسطه ایشان به رضای خدا برسیم. چنین ثمنی( نماز مقبول) ، برات بهشت است! طبق فرمایش ائمه معصومین(ص) اگر 2رکعت نماز مقبول داشته باشیم خداوند متعال تمام گناهانمان را میبخشد. نماز ، امامِ اعمالمان میشود. با نور نماز ، مثل برق و به راحتی از صراط میگذریم.
تمام قرآن میشود 2 رکعت نماز!
4 سجده واجب در قرآن کریم وجود دارد یعنی به اندازه 2 رکعت نماز. پس میتوان گفت که قرآن ، 2 رکعت نماز است که هرکس عمل(مقبول) به آیات قرآن داشته باشد ، صاحب 2 رکعت نماز مقبول میشود! خوبست که چون درس ما معارف عددی هم است بیان کنیم که چه معنی در4 سجده واجب نهفته است؟ وقتی عدد از 1 تا 4 با هم جمع شود(10=4+3+2+1) عدد 10 حاصل میشود یعنی گنج عشر که تمام قرآن ، گنج عشر است{طبق حدیث مبارک پیامبر(ص) که فرمودند تمام محتوای قرآن در سوره مبارکه حمد و تمام باطن آن در بسم الله... و همه در بِ بسم الله جمع است... . حرفِ ب به عدد ابجد 2 متعلق به حضرت علی(ع) است که خودِ آقا در خلقت نوری مقام دوم را داراست و عدد ابجد دو به حروف برابر 10 میشود(دو=10) که همان گنج عشر است} و از طرفی خوانده میشود 4 روی 10 که درواقع وجود مبارک 14 معصوم(ص) است که تمام عمرشان در سجده واجب خداوند یگانه هستند که هم وجود مبارکشان ساجد واقعی به فرامین الهیست و عبد خالص و مخلص پروردگار عالمند و هم تمام مخلوقات ( بخصوص انسان) باید به وجود مبارکشان ساجد باشند چراکه ایشان ، حقیقت قبلهاند و بدون بزرگواران نمازی انجام نمیشود! آدم چو یکی قبله و مسجود علی(ع) بود.
درواقع در مقامِ عمل ، تمام آیات قرآن حکم سجده واجب دارد(اطاعت محض) و نمیشود به دلخواه برخی آیات را قبول کنیم و برخی را نَه!!!
اسراری از عدد 17 به حروف؛هفده
عدد ابجد کلمه هفده میشود 94 که برابر با عدد ابجد نام مبارک عطیه(س) {بالاترین اعطای خداوند} است وهمچنین برابر با عدد ابجد کلمه صد است که در حقیقت یکی از صفات فاطمی خانم است یعنی هرگز جهنم و رجس و پلیدی و گناه و حتی ظلمات در وجود نازنینش راه ندارد. او صدی است که شیعیان خود را هم از آفات و بلایا و خطرات دنیوی و اخروی حفظ میفرماید.
94 یک عدد کلیدی است! درحالیکه برابر اسم مبارک عطیهی حضرت فاطمه(س) است یعنی خیرات کثیرِ وجود مبارکش را جلوه میدهد ، در جمع ارقامش هم به 13 میرسیم(13=4+9) که برابر نام مبارک ذات اقدس الهی ؛ احدجلّجلاله است یعنی با صدِ وجود مبارک فاطمه(س) به توحید و اخلاص میرسیم. حال اگر ارقامش را از هم کم کنیم 5 میشود(5=4-9) یعنی باطن این صد ، وجود مطهر پنج تن(ص) است و معرفشان هم فاطمة و ابوها و بعلها و بنوهاست! اگر ارقامش را در هم ضرب کنیم 36 میشود(36=4×9)که برابر جایگاه عددی کلمه میم است که هدف زحمات معصومین(ص) و رسیدن به طهارت ، رسیدن به حرف م است که عدد ابجدش 40 میباشد و به اربعین و بهار عمل میرسیم.
اسرار نماز در حقیقت زمان
حروف کلمهی زمان ، همان حروف کلمه نماز است پس باید مناسبتش جالب باشد! چنانکه تمام طی ساعات زندگی ما به صورت یک دایرهی ساعت ، روی دیوار منزلمان با ترتیب نوشتن عدد 1 تا 12 نقش بسته است و ما هر روز ، کارها و اوقاتمان را روی ساعت تنظیم میکنیم.اما دقت نکردهایم که چرا اعداد ساعت تا 12 نوشته شده و از 12 تا 24 ساعت شبانه روز را روی همین ساعت به ترتیب 13 و 14 و... تا 24 میخوانیم؟! باید بدانیم که این اعداد، معنا و مفهوم و زمان عمرمان را معنی میکنند و دائما وظایفمان را به زمان ، گوشزد میکنند.
در آفرینش خداوند یکتا چنان نظم حکمفرماست که در 365 روز سال ، دو روز شبیه هم نیست یعنی ماه و خورشید و افلاک و ... در ثانیهها و دقایق و ساعات و روزها و ماهها ، تقویم عدد و سنین و حساب را نشان میدهند که خداوند متعال احوالات فصل و چرخه تحولات خاک به نبات و نبات به حیوان و حیوان به انسان را از حسب ظاهر با سیر ملکوتی موجودات ، صورت نمایی میفرماید.
چنانچه قبلا بیان کردیم آنچه پروردگار عالم خلق فرموده است همه ، زوج هستند. همینطور هم همه موجودات ، 2 شناسایی دارند مثل سال که در یک گردش ، 2 نام دارد: شمسی و قمری و ملکوت هر کدام مجزاست و اوقاتی که بر ما ظاهرمیکنند درصورتیکه یک گردش است اما 2 معنا و 2 ظهور را به اعمال ما امرمیکند!
پس دایره ساعت هم درحالیکه یک قاب است و ظاهرا یک دورهی عددی نوشته شده اما 2 شناسایی را ظاهرمیکند. همینطورکه 24 ساعت هم 2 خلقت خداوند را در خود دارد؛ روز و شب : که برای مثال درحالیکه در روز ، عددِ یک داریم ، در شب هم عددِ یک داریم.اما یکِ ظهر با یکِ شب ، ظاهر و باطن هستند و معنا و مفهومی را که آشکارمیکنند در ظرف زمان خودشان ، بسیار متفاوت است! { و همینطور جالب است که ساعت ، 2 عقربه دارد ؛ ساعت شمار و دقیقه شمار}
درحالیکه شکل دایره بسته است و نماز هم که باطنش همان حروفِ زمان است ، به 5 نوبت وارد شده که عدد 5 هم به شکل دایره و عدد بسته است و همهی مخلوق در دایره که همان 5 است ، محصورمیباشند.
پس زمان ، در ولایت امام زمان(عج) قرار دارد یعنی زمان ، پشتِ امام زمان است و امام زمان ، همان حقیقت نماز است و وجود مبارکش ، امام نماز عالم خلقت است. خوشا آنان که دائم در نمازند!!! یعنیوجود مبارک آقا ، خودش حقیقت نماز است و فقط وجود مقدسش ، دائم در نماز است. برای همین هم در ساعاتی که وقت مشترک نماز است میتوانیم آن نماز را بخوانیم (مثلا از ساعت ظهر تا ساعت قبل مغرب میتوانیم نماز ظهر بخوانیم). زیرا امام نماز ، همیشه در نماز است.پس اگر با عذر مقبول، نماز اول وقت تاخیر افتاد ، باز هم نماز پشت صاحب نماز قرار میگیرد تا به قبولی برسد.
رابطه عدد(5 و 17) و (11 و 23) در ساعت!
حال در ساعت 5 و شناسایی بعدیش که 17 خوانده میشود ، خوب بیندیشید!مگر غیر از این است که در شبانه روز 17 رکعت نماز، در 5 نوبت ادا میشود! {قبلا اشاره شد که 17 برابر است با عدد بهی و ابدی یعنی خداوند متعال این لطف را به انسان مؤمن عنایت میفرماید که اعمالش با بجاآوردن 17 رکعت نماز، ابدی و ماندگار میشود( یعنی با وجود مرگِ ظاهری ، اما درواقع هرگز نمیمیرد) }
حال اگر به صورت قطر از عدد 5 به عدد روبرویش (در ساعت) وصل کنیم ، عدد 11 میشود که برابر تعداد رکعات نماز در مسافرت (در شبانه روز) است.و عدد11 برابر کلمه هو ؛ اسم زیبای پروردگار عالم است که نیت نماز(چه کامل و چه شکسته) فقط باید برای رضای او باشد(قربة الی الله). پس خیلی زیباست! و همه این مخلوقات به ما میگویند:
ماسمیعیم و بصیریم وهُشیم با شما نامحرمان ما خامُشیم
ساعت 11 به 23 هم خوانده میشود :در احکام نماز در قسمت شکیات ، 23 شک داریم که به 6 تای آن نباید اعتنا کرد ، 8تای آن باطل و 9تای آن صحیح است. شرط صحت شک این است که در نماز 4 رکعتیباشد که گفتیم در عالم سرّ ، عدد 4 جمع کننده و ظهور دهنده گنج الهی بود در واقع 10=4+3+2+1 یعنی باطن 10 را ظاهر کرده که همان 4روی10 است. خوب دقت کنید! گفتیم 9 در بطن ده است ، پس 9 شکّ ِصحیح در واقع در نماز 4 رکعتی به شرط تمام شدن کامل دو رکعت اول و بعد از اکمال سجدتین یعنی در شرف رکعت سوم است ، پس باید کاملا در عدد 4 مستقر شده باشد ، اینجا عدد 9 روی 10 ظاهر میشود که 19 ، جایگاه عددی نُه میشود که بلوغ اعمال از حسب ظاهر هم باید کامل باشد. اینجا در اصلاح عمل به شرط باطل نکردن نماز، نماز صحیح و سالم میشود.
فطرت الله
خداوند متعال همه مخلوقاتش را فطرتاً خدایی خلق فرموده (آیه 30 سوره مبارکه روم: فاقم وجهک لدّین حنیفا فطرت الله التی فطر الناس علیها لا تبدیل لخلق الله ذلک الدّین القیّم و لکنّ اکثر الناس لایعلمون)
درحقیقت فطرت ، همان ذات حقیقی و سرّ باطن خلقت است که خداوند به همه در چهار ماه و ده روز دوره جنینی در شکم مادرعنایت میفرماید ؛ انّی نفخت فیه من روحی یعنی این است و جز این نیست که از روح خودم در شما دمیدم . این حقیقت گنج ِ الف وجود است و تمام درسی که در قبل بیان شد.
عدد ابجد کلمه فطرت=689 است که در جمع ارقامش 23 میشود(23=9+8+6) که برابر با عدد اسماء مبارک طبیب و داحی(دحو کننده) است.جمع ارقام 23 برابر 5 میشود(5=3+2) و همه عالم از نور مبارک پنج تن(ص) خلق شدهاند و چه ظاهری و چه باطنی روزی میگیرند(الی یوم القیامة) و روزیِ نماز هم در 5 وعده به نمازگزار میرسد.
عدد 23 برابر با جایگاه عددی حرف ث به عدد ابجد 500 است که ملکش حضرت میکاییل(ع) میباشد که این ملک ، مأمور روزی است.و گنج فطرت در بطن هر انسانی ، گنج روزی است که از طرف خداوند مثل چراغی روشن ، نور هدایت و برکات درونی را تقویت کرده و احیا میکند و به انسان ، زندگی و سیرت انسانی میبخشد.به شرط اینکه در عمل ظاهر و نیت قلبی شیعه و پیرو خلیفههای معصوم پروردگارعالم باشیم. و نماز حقیقی است که خزانه گنج را از باطن به ظاهر ربط میدهد و از طرفی نماز ، انسان را از ظاهر به باطن (فطرت که خزانه روزی نور هدایت است) وصل میکند.پس واسطه ، نماز است.
حال اگر نماز پشت امام حقیقی نماز یعنی صاحب العصر و الزمان(عج) نباشد ، کم کم چراغ دل کمسو میشود و چشم دل به خوبی نمیبیند و طبعاً تشخیص هم خراب میشود. درنتیجه اثر برعکس در زندگی روزمره میآید و آن روزی ِ نورانی ، راهش به بیرون زندگی کمرنگ میشود و تا جایی که اگر نافرمانی زیاد شد قطع میشود که خداوند متعال میفرماید:صمٌ بکمٌ عمیٌ فهم لا یعقلون. تا جاییکه کر و لال و کور (دلی) میشود پس دیگر عقل (که رزقا حسنا است) درک خود را از دست میدهد!
تا بحال دقت کردهاید در جاییکه نور کم و یا تاریک است ، به سختی میتوان حرکت کرد چون دید خوبی نداریم ممکن است با وسایل آنجا برخورد کنیم و مرتب یا چیزی میافتد یا میشکند و... و یا خودمان دستمان را به این طرف و آن طرف میگیریم تا زمین نخوریم. خلاصه خیلی اتفاقات و خطرات ممکن است روی دهد. حال ببینید که در زندگی هم مرتب میگوییم: چرا اینقدر مشکلات و دردسر؟! چرا اوضاع و شرایط زندگی به هم ریخته ؟! چرا این اتفاقات همه با هم روی داده؟!... . اما متوجه دلیل اصلی نیستیم که چشم دلمان کمسو شده و با دست خود پردههای (حجابها) گناهان را جلوی نور قلبمان افکندهایم که خطرات جلوی راهمان را نمیبینیم و مدام به موانع برخورد میکنیم و خطر تهدیدمان میکند!
پس باید با استمداد از نماز و استغفار و اصلاح عمل حجابها را کنار زنیم تا انشاءالله دوباره به نور فطرت الله و رزق و برکت رزقا حسنا که موهبت خداوند کریم به بندگانش است ، برسیم.
جایگاه عددی کلمه فطرت=68 میشود که برابر با عدد ابجد کلمه حکم است یعنی خداوند مهربان از فطرت، انسان را به حکمت و حقیقت حکم که همان امراست ، (و ستونِ همهی امرهای خداوند متعال ، نماز است)وصل میکند.
چرا روزه میگیریم؟
در واقع برای روزهدار از ساعتی که سحری میخورد تا افطارکند ، تمام اعمالش(اگر گناه نباشد) عبادت محسوب میشود حتی اگر خواب باشد زیرا بدنش در عبادت روزه قرار دارد. در واقع روزه از گناه ، شبانه روز بدن انسان را از آسیبها مصون میدارد و سپری است که نماز به حقیقتش برسد!
آیا فکر کردهاید که چرا آخر ماه مبارک رمضان به عید فطر میرسیم؟ کلمه عید از ریشه عَوَدَ است یعنی عود کردن ، برگشتن به وعده حقیقی. در واقع انسان مؤمن بعد از یک ماه روزه ، سرِ سفرهی روزیِ افطار حقیقی یعنی فطر خود میرسد! که انشاءالله با احیاها و روزهها و نمازها و استغفارها و... ، ظلمات و حجابها کناررفته است و به قدر واقعی رسیده و قدرشناس شده است.اللهم الرزقنا
فطرت الله
اما کلمه فطرت الله: که خداوند یکتا، باطن روزی و تمام برکات را از ذات اقدس خودش به بندگان میدهد.عدد ابجد کلمه فطرت الله=755 است که بعبارتی میشود 55+700: عدد 700 ؛ دورنگار عدد 7 حمد خداوند در بلوغ است الی یوم القیامة . عدد 55 برابر با عدد ابجد کلمه مبارک مجیب ؛ از اسامی خداوند کریم که اجابت کننده همه بندگانش است ، و همچنین برابر عدد ابجد کلمه نُه میباشد که هر کس بخواهد تولد پیداکند باید در بلوغ 9 به عدد قرارگیرد و همینکه بخواهد متولد شود باید نُهِ به حروفِ او تمام شود(نُه=55 ،10=5+5) تا به کلمه مجیب خداوند وصل شود و جواب واقعی زندگی سالم در دنیا برایش صادر شود. پس در واقع 9 روی 10 است که 19 ، بابِ ورودی میشود برای یک تولد سالم ، درضمن که با زندگی دنیایی برای مولود نو،زده میشود و به بهار زندگی واصل میشود.
پس فطرت الله فقط در دنیا به انسانها داده شد تا دستگیره رحمت خدا باشد . که اگر بفهمیم و از این گنج ، خوب استفاده کنیم و وصل شویم ، نجات را در قیامت از این فیض بزرگ الهی دریافت میکنیم.
از آنجا که عدد ، روح حرف است ، خوب دقت کنید! جمع ارقام 755 میشود 17 (17=5+5+7) که تمام 17 رکعت نماز برای رسیدن به دلیل هدف خلقت است ( جایگاه عددی حروف دال=17). جایگاه عددی کلمهفطرت الله =98 میشود که برابر عدد ابجد کلمه نماز است! که باز جمع ارقامش 17 میشود(17=8+9) همان 17 رکعت نماز در شبانه روز که 8=7+1 است و عدد 8 که به عربی ثامن میشود به ریشه ثمن یعنی در روز حساب وزینترین عملی که در گنج ، سنجش ترازوی اعمال میشود، ثمن نماز است.
از طرفی عدد 17 برابر کلمه بهی ؛ اسم مبارک خداوند و عدد 8 هم برابر اسم مبارک بها (ازاسماءالله) است که در دعای سحر ماه رمضان میخوانیم:اللهم انی اسئلک من بهائک بابهاه و کل بهائک بهی. ای مؤمنان! تا بها را نپردازیم به بهی نمیرسیم و بها ، اطاعت محض از حکم خداوند(حاکم مطلق) است. انشاءالله مقام ذکراکبر را دریابیم. (آیه 45 سوره مبارکه عنکبوت:...اقم الصلوة ان الصلوة تنهی عن الفحشاء والمنکر و لذکرالله اکبر...)
طهارت
ريشه رسيدن به عبادت با علاقه و تواضع خالصانه در مقابل پروردگارعالم، طهارت است. همانطور كه در فروع دينِ ما اول طهارت است، زيرا طهارت ظاهرا زمينه ساز تطهير قلبي است كه گيرنده ايمان و اسلام و رسيدن به توحيد محض است. چنانچه با طهارت ، تمام اعمال عبادي بنده قبول ميشود و سختي عبادت همانا نگهداشتن طهارت آن است تا لحظه مرگ. بنابراين نماز ، از نظر اولياء دين تعريف بسيار دارد.که فرمودهاند نماز نسبت به دين مثل سر است به بدن، پس بدن بدون سر، هرگز زنده نخواهد بود.
پروردگار عالم در احكام نماز همانطور كه گفته شد حكم را به طهارت ميدهد. براي اينكه بهتر به معناي حقيقي كلمات برسيم ، در علم حروف عدد ابجد کلمه احكام ميشود (70) اين عدد برابر است با عدد ابجد کلمه ليل كه عرفا دنيا را به حقيقت ليل تعبیر ميفرمايند كه تمام چشمهها و حقايق و بواطن و قدر در ليل به ظهور ميرسد و عدد 70 برابرعدد ابجد حرف "ع" است كه عين به معني چشم و چشمه ميباشد. بر خلاف عادت دنيا كه ما شب را ميخوابيم ، در حقيقت در ليل بايد چشمها از غفلت ، باز شود و پروردگارعالم تهجّد را بارها در قرآن مخصوصاً سوره مباركه مؤمن و سوره مباركه مزمل تاكيد ميفرمايد (یازده ركعت نماز شب و خواندن قرآن را سفارش ميفرمايد). نماز شب برای معصومين (ص)واجب بوده است و به ما تاكيد شده و چقدر فوائد و اثرات زيبا دارد! (و من الله توفيق)
آري ! احكام ، نوري است از جانب خداوند رحمان و رحيم كه دل ظلمات ليل دنيا را ميشكافد و به قلوب مؤمنينِ عمل كنندهی احكام وارد و چشم دل آنها را بينا و گوش دلشان را شنوا و به قلوبشان حيات طيب عنايت ميفرمايد.به شرط اينكه براي رضاي مولا و هدف ، رسيدن به قرب او باشد. و جايگاه عددي کلمه احكام ميشود 34 که برابر عدد ابجد كلمه دل است ؛ واقعاً در جايگاه حقيقياش تجلي ميكند! زيرا اگر دل ، خاضع و خاشع و تسليم باشد تمام اعضاي بدن ، سالم و مطيع ميشود ، آنگاه است که دل ميشود طاهره! جمع ارقام 70 ميشود 7 و جمع ارقام 34 هم 7 ميشود(7=4+3). 7 ، عدد سبعه و حمد پروردگار عالم است و 2 تا 7 ، سِرّ اطاعت باري تعالي است كه در مقام سجده كامل توضيح داده ميشود.
عدد ابجد كلمه طهارت=615 كه (12=5+1+6) و باز هم اگر ارقام 12 را جمع كنيم ميشود 3 (3=2+1) که برابر است با عدد آب ! حقيقت آب يا جانِ آب زمانی خود را نشان ميدهد که به صورت بسیط(یعنی الف +با) حساب میشود، پس 111= الف و 3 = با ، بنابراين 114=3+111 که برابر است با تعداد سورههاي قرآن مجید! و آنگاه درمييابيم كه جان آب، كوثر وجود است كه تطهير كننده تمام قلبهايي است كه قابليت پاكي را دارند!
و جايگاه عددي کلمه طهارت=57 ميشود که {(3=2+1) ، (12=7+5)} پس در نهایت همان عدد 3 ميشود و همانطوركه گفته شد ريشه طهارت ، طُهراست و فاعل طُهر ، طاهر و قلب طاهره ميباشد كه جمع كننده و ظهور دهندهی طهارتِ عمل است . عدد ابجد کلمه طاهره=220 ميشود و (4=0+2+2) كه 4 ، عدد حرفِ دال است كه ادب كلّ مخلوقات در مقابل ذات اقدس حق میباشد(د=4). و جايگاه عددي کلمه طاهره= 40 ميشود كه استبراء وجود است از تمام برائت و (متعلقات) براي عبادت خداوند باري تعالی كه هيچگونه صفات مخلوق به او نميرسد.{ جالب اینکه عدد ابجد کلمه دایره هم 220 و جایگاه عددیش 40 میشود که برابر با طاهره است. پس کلّ دایره خلقت ، طاهره است!(رجوع شود به کتاب مهندسی خلقت1)}
حديث مباركي است كه اگر هر كس 40 روز هر كدام اعضايش مخصوصاً از قلب ، گناه نكند پروردگار عالم مَلِكي را بعد از 40 روز براي حفاظتش از گناه مامور او قرار ميدهد و چشمههاي حكمت را در دلش باز ميكند؛ چشم او بينا و گوش او شنوا و دلش زنده حيات طيب پيدا ميكند به شرط اینکه اربعين را هميشه داشته باشد!
عدد 40 برابرعدد ابجد كلمه طلا است. قابل توجه اينكه چرا طلا هميشه و در همه زمانها ارزشمند است و هميشه زينت دست و صورت و گردن انسانهاست و هرگز قدر و قيمت خود را از دست نميدهد حتی اگر طلا را سالها در لجن ، جاهاي نمناك يا در معرض هوا بگذارند ، هيچگاه خاصيت و اصليت خود را از دست نميدهد ؟! زيرا ريشهاش طاهر است كه همان عدد 40 بوده و هميشه دراربعين خود باقي ميماند و در اصل ، نفوذ ناپذير شده است. پس هيچ آفتي او را از بين نميبرد(به عنوان اينكه آن را بي ارزش كند). شما ببينيد گنبد و بارگاه معصومين صلوات الله عليهم اجمعين طلاست چون خود ، معصوم بودند و نفوذ ناپذير( از اينكه در اين دنيا هرگز هواي نفس و گناه در اعمال و خلوص قلبي اين عزيزان نفوذ نكرد) پس اين ریشه ، طهارت است و ائمه ما ، آل اطهار(ص) هستند. از ما هم به عنوان شيعه واقعي اين عزيزان ، عملي قبول ميشود كه به طهارت قلبي برسد، آنگاه به اسلام ميرسيم.
عدد ابجد نام مبارك محمّد(ص)= 132 است (نام مباركش با ميم مشدد) که برابراست با عدد ابجد کلمهاسلام(=الماس) و همچنین عدد ابجد كلمه قلب هم 132 میشود زيرا قلبِ آقا ، جايگاه كُل و طاهرترين وجود يعني قرآن است . نام مبارك علي(ع) از اسم اعلای پروردگارعالم گرفته شده است و عدد ابجداعلا=102 که برابر با عدد ابجد كلمه ايمان است.
پس نمازي صورت حقيقي به خود ميگيرد و مقبول درگاه احديّت ميشود كه خصوصيات باطني طهارت از مجراي رسالت و ولايت را تجلي دهد و تمام امور روزمره ، آثار چنين نمازي باشد که "تنهي عن الفحشاء و المنكر" ميشود(اللهم الرزقنا). بنابراين بايد شرائط نماز داير شود كه فقط با نيت خالص براي رضاي خدا "قربتاً الي الله" باشد تا شايد قبول مولاي يكتا و خالق و سبحانه و تعالي گردد. نکته:كلمه صلوه همانطوري كه در حقايق عدديش گفته شد ، برابر عدد ابجد اسلام(که ریشهاش سلم وسلام است) و نام مبارك محمّد(ص) میباشد و شايد سِرّ اينكه آخر نماز به سلام تمام ميشود و سلام اول به پيغمبر بزرگوار(ص) است هم همين عدد اسم ايشان باشد!
غسل:
همانطوري كه گفته شد مقدمه ورود در حقيقت نماز، طهارت است كه مقداري از حقايقش گفته شد. ظاهر طهارت ، غسل و وضو ميباشد. غسل، براي مؤمن حدث اكبر را از بين ميبرد و وضو ، حدث اصغر را. اگر كسي هزار بار در آب فرو رود ولي نيت غسل نداشته باشد ، عمل غسل از او قبول نميشود پس غسل با نيت ، درست است. زيرا نيت در قلب است و حدث اكبر ، غلبهی نفس حيواني است در دل كه با عملِ غساله با نيت فشردگي انجام ميشود و بدن با انجام دادن عمل غسل ، تطهير شده و آنگاه ورود به نماز پيدا ميكند.
عدد ابجد کلمه غسل= 1090 و جایگاه عددی کلمه غسل=55 است که برابر عدد ابجد نُه به جایگاه عددی 19 میباشد(55=نُه=19).همانطور كه حيوان حلال گوشت براي ذبح بايد ذكر بسم الله برايش گفته شود كه از حيوانيت ، اجازه ورود در زندگي انساني (در وجود انسان) پيدا كند. پس فرد هم با غسل ، در بالاترين عدد كه الف (يعني 1000) است ، پشت عددِ 19 ؛ همان تعدادِ حروف بسم الله الرحمن الرحيم قرار ميگيرد تا طهارت پيدا كند و حدث اكبر از بين برود.
وضو:
از ريشه وضي گرفته ميشود. و از معاني ضياء است يعني نور دهنده و از سر تا روي پا (مسح سر و پا) و با شستن صورت و دستها ، تمام نماي وجودي ، نیّر ميشود! عمل در دنيايي كه حقيقتش ، ليل است بايد با نور باشد پس عبادت بدون نور ، باطل است! {نکته:از لحاظ علمی هم گفته میشود که در تمام مراحل وضوگرفتن با 7 چاکرای بدن سروکار داریم(چاکراها،نقاط ورود و خروج انرژی به بدن هستند).در تمام مراحل از چاکراها به وسیله آب که منبع پاکی و قداسته، انرژیهای منفی بدن را به سمت خارج ، دفع کرده و در مرحله آخر یعنی مسح پا (تنها جاییکه از پایین به بالا؛از انگشت شست پا دست را به بالا میکشیم) انرژی مثبت را وارد بدن میکنیم! پس غیر از این است که با وضو نورانی میشویم؟!}
از امام صادق(ع) نقل ميشود كه اگر نماز با توجه و حضور قلب ميخواهيد بخوانيد باید وضوي كامل و صحيح و خوبي داشته باشيد . و جالب است كه تمام اعمال عبادي باید با نيت قربة الي الله و رضاي خدا باشد وگرنه قبول نميشود، زيرا نيت پاك و صحيح (طبق حدیث) نورِ باطني است و قلب با نور نيّت ، پاك و منوّر ميشود. و ميفرمايند فرداي قيامت هر كس به نيّتش ، مزد ميگيرد.
خمس:
همانطوركه از احكام قبول شدن نماز، طهارت (وضو و غسل و نيت) گفته شد اما طهارت ، در خمس جلوه ميكند(خمس يعني یک پنجم مال خويش را در شرائط احكامي ، به صورت سهمِين که همان سهم امام و سهم سادات میباشد به اهلش دادن). یعنی انسان مؤمن بايد طبق احكام ، خمسی که گردنش است را بپردازد تا ورودی در طهارت نماز پیداکند.
خداوند متعال در آيه 41 سوره مباركه انفال (اولین آيه جزء دهم قرآن) ، حكم خمس را بیان ميفرمايد. همه مؤمنین بايد يك روز از سال را براي خود ، سال خمسي قرارداده و سالي يكبار، حساب مال و زندگي خويش را خدمت پروردگارعالم از بابِ تطهير عرضه كنند ، تا در قيامت از بطنِ خمس ، اموالِ طاهر خود را تحويل گيرند و آنجا به فضل پروردگاریکتا ، كمبود نداشته باشند. حال اگر با پول خمس نداده آب غسل و وضو را تهیه کند و یا با لباس خمس نداده ، نماز بخواند يا هر كاري انجام دهد نمازش حتي حج انسان باطل ميشود. كسي كه با مال غصبي ارتزاق كند و وسائل تهيه كند ، نمازش باطل ميشود.
اخلاص در نيت و عمل:
شيخ عارف، جمال الدين، احمد بن فهد حلي در كتاب" عده الداعي" از معاذ بن جبل روايت كرده است كه به اتفاق رسول خدا(ص) بر مركب سوار بوديم عرضه داشتيم يا رسول الله پدر و مادرم فدايت، حديثي براي من بازگو. در همان حال كه ميرفتيم حضرتش نظري به آسمان افكند و گفت:خداي را سپاس كه هر چه بخواهد بر خلق خود جاري و روا ميسازد. پس از آن فرمود: معاذ اينك حديثي كه هیچ پيامبري براي امت خود نگفته است براي تو باز ميگويم كه اگر به حفظ آن همّت كني در زندگي سود بري و اگر بشنوي و به آن عمل نكني حجتي براي تو نزد پروردگار باقي نخواهد ماند.
"خداوند عزّوجلّ پيش از آفرينش آسمانها ، هفت ملك خلق كرد و در هر آسمان يكي از آن ملائك را مقرّر و معيّن فرمود و بر در هر آسمان، ملكي را حاجب و دربان گماشت. چون فرشتگاني كه مأمورند اعمال بندگان خدا را از بام تا شام بنويسند بخواهند عمل بندهاي را كه از آن نوري چون خورشيد تابان است صعود دهند آنگاه كه به آسمان نخستين رسند ناگاه ملك آن آسمان فرمان دهد "باز ايستيد و اين عمل برصورت صاحبش فرو كوبيد كه من ملك غيبتم و اجازه نخواهم داد عمل آن بنده را كه به غيبت آلوده است عبور دهيد خدايم مرا به اين كار مأمور فرموده است."
بار ديگر كه فرشتگان ، عمل صالح ديگري را با خود به آسمان دوم بالا برند، باز ملك آن آسمان دستور توقف دهد و گويد:" اين عمل را بر صورت صاحبش فروزنند كه اين آدمي از كار و عمل خود، تنها به دنيا چشم داشته و من صاحب دنيايم و اجازه نميدهم چنين عملي را از اينجا بالا ببرند."
فرشتگان بار دگر عمل نيك بندهاي را كه از صدقه و نماز خود مسرور و شادمان است، تا آسمان سوم بالا ميبرند ناگهان ملك سومين آسمان بانگ برميدارد "باز ايستيد و اين عمل را بر صورت و پشت صاحبش بكوبيد كه من ملك كِبرم اين بنده از عمل خود به کبر افتاده و در محافل به آن فخر و تكبر فروخته است پرودگارم فرمان داده است كه عمل از اينگونه را از خويش اجازه عبور ندهيم."
باز فرشتگان ، عمل بندهاي را كه همچون ستارهاي در آسمان ميدرخشد، با خود صعود دهند اين بنده زمزمه تسبيح حق و روزه و حج داشته است. ولي چون به چهارمين آسمان رسند ملك آن آسمان گويد" باز ايستيد و اين اعمال را بر پيكر صاحبش فرو كوبيد كه من ملك عجب و خود پسنديم اين بنده به خود معجب شده و عملش او را به عُجب آورده است. پروردگار فرمانم داده است كه تا به اين گونه اعمال، پروانه فراز ندهم."
اين مرتبه فرشتگان عملي به زيبايي عروس حجله با خود به آسمانها برند صاحب اين عمل جهاد نموده و در ميان نمازهاي فريضه، نافله به جا آورده و عملش همچون شتري شيحه ميكشد و روشنايي از آن چون خورشيدي تابد تا آنكه به آسمان پنجم رسند اما باز هم ملك آن آسمان فرمان دهد "توقف كنيد و اين عمل را به صاحبش برگردانيد هر كسي كه علمي يا عملي در طاعت حق تعالي دارد به حسد بيفتد و چشم ديدار كسي را كه از وي در علم و عبادت برتر است ندارد و در حق او سخني ناروا ميگويد" خلاصه آن عمل بر گردن عامل آن باز ميشود و آن اعمال و عبادات، او را لعنت و نفرين كنند.
بار ديگر فرشتگان، نماز و زكوه و حج و عمره بندهاي را تا آسمان ششم ميبرند اما باز ملك آن آسمان ندا در دهد كه باز ايستيد. من ملك رحمتم. اين عمل را به صورت صاحبش بر زنيد و نور از ديدگانش باز گيريد كه اين بنده را به مردمان ، ترحّمي نيست و چون كسي به گناهي گرفتار آيد و يا به سختي و مصيبتي در دنيا مبتلا شود ، زبان به شماتت و سرزنشش گشايد پروردگارم امر داده است تا اعمال چنين مردمان را نگذارم كه من عبور دهند.
باز هم فرشتگان حفظه، جهد و كوشش در طريق عبادت و ورع و پارسائي بندهاي را كه چون رعد ميغُرّد و چون برق ميجهد و نور ميبخشد و با آن سه هزار فرشته همراهي ميكنند تا به آسمان هفتم بالا ميبرند. ليكن ناگهان ملك آن آسمان فرمان ميدهد" باز ايستید و اين عمل را بر چهره صاحبش فرو كوبيد" من ملك حجابم و از آن اعمال كه محض پروردگار نباشد، ممانعت خواهم كرد. اين بنده از اعمال خود، رفعت و منزلت خويش نزد بزرگان ميطلبيده ؛ خواسته است كه نامش را در محافل باز گويند و در شهرها مشهور و معروف گردد .خدايم دستور داده است تا اعمال و عبادتي را كه محض پروردگار نباشد اجازه صعود ندهم.
و بالاخره فرشتگان، نماز و روزه و حج و عمره و حسن خلق و سكوت و ذكر فراوان بندهاي را كه به اعمال خود شادمان و مبتهج (روسفيد) است و با آن همه فرشتگان آسمانها و ملائك هفتگانه همراهند، صعود دهند و پردهها را يك به يك از پيش بردارند و در برابر حق تعالي قرار دهند و به عمل و عبادت او گواهي دهند. اما خداوند عزوجل فرمايد: اي فرشتگان شما حفظه اعمال بندگان من هستید و من خود ، مراقب آنچه در باطن و قلب آنان ميگذرد ميباشم، اين بنده در عبادت خود خالص نبوده و آن را به خاطر من انجام نداده است لعنت من بر او باد و فرشتگان نيز او را نفرين و لعنت كنند.
از گفتار پيامبر(ص) معاذ به زاري افتاد و گفت اي رسول خدا(ص) پس مرا چاره چيست؟ چه بايد بكنم؟ فرمود: اي معاذ، در يقين و اعتقاد به پيامبر خود اقتدا و از او پيروي كن، گفتم: شما پيامبر خدايي و من معاذم. فرمود: اي معاذ اگر در عمل خود تقصيري و كوتاهي ميبيني، پس دست كم، زبان خويش از برادران خود و از حاملين قرآن دور دار و گناهان خود را خود به گردن گير و بر دوش ديگران ميفكن و با مذمّت و بدگويي نسبت به آنان در صدد تحسين و تنزيه خويشتن مباش و با فرو افكندن ايشان يا به منزلت و رفعت خويش، استوار نكن. هرگز در اعمال خود ، ريا و سالوس مكن و دنيا را در آخرت خود راه مده و در محفل خود، زبان به دشنام ديگران باز مکن، تا از گرد تو پراكنده نگردند و در حضور يكي به ديگري نجواگونه سخن آغاز نكن و خود را برتر و والاتر از ديگران مشمار تا خيرات جهان از تو منقطع نشود. و خلق را به باد طعنه مگير و زبان از گزيدن ايشان بازدار تا گرفتار لعن و گزيدن سگان اهل جهنم نگردي، خداوند متعال فرمايد: "الناشطات نشطا"ميداني كه ناشطات چيست؟ اين همان سگان اهل جهنم اند كه گوشت و استخوان را ميگزند و ميجوند. گفتم: يا رسول الله، كيست كه بتواند اين خصال را در خود جمع سازد؟ فرمود: اي معاذ ! اگر خدا بخواهد آن را براي بنده خود آسان ميكند و آنگاه كه مشيت حق باشد ديگر چه اهميتي خواهد داشت. راوي ميگويد: معاذ را پس از اين واقعه ميديدم كه پيش از آن كه به تلاوت قرآن بپردازد، به تلاوت اين حديث مشغول است.
اميرالمؤمنين علیعليهالسلام در وصيت خود به كميل فرمود: اي كميل، نماز و روزه و صدقه را ارزشي نيست ، مهم آن است كه نماز را با قلبي پرهيزگار به جا آورند و اعمال آدمي مورد رضايت حق تعالي باشد و خشوع كامل بر قلب ، فرمانروايي كند و كوشش در آن با دوام باشد.
نيست جر تقوي در ره توشهاي نان و حلوا را بنه در گوشهاي
قبله
همانطورکه میدانید بر ما واجب است که نماز را رو به قبله بخوانیم و در غیر اینصورت نماز باطل است پس قبله ، یکی از شروط قبولی نماز است.
میدانید که رکن اول اصول دین ، توحید است. در قرآن کریم هم یک سوره مبارکه به نام توحید است که نام دیگرش اخلاص میباشد و اخلاص به معنی مخلص شدن به درگاه الهی و خالص شدن از همهی ناخالصیهای حیوانی و شهوانی و هواهای نفسانی و به معنای زیباتر یعنی خالص شدن از ماسویالله و همه شیطانها و خناسها و فقط ، بنده خالص پروردگار یکتا شدن!
تنها و فقط در فروع دین ، نماز است که واجب است به هنگام این فریضه ، صورت و تمام بدن و مخصوص قلبمان ، رو به خانه خدا که خانه توحید و اصل دین و اخلاص واقعی است ، باشد. پس نماز است که تمام عقربههای اعمالمان را در جهت خانه خدا و متوجه صاحب خانه میگرداند.
معارفی از قبله
خانه مبارک خدا ؛ مسجد الحرام ، بیت الله الحرام ، بیت العتیق ، خانه کعبه و حرم امن الهی و به تعبیر قرآن ؛ بکّه و مبارک وضع گردیده است و نامیده میشود.
طبق آنچه که در روایات مستند آمده ، در 25 ماه ذیقعده که ماه یازدهم سال قمری است ، اولین نقطه خشکی به نام ارض، روی آب خلق شد (نکته:اول خلقت در ظهور نقطه است) و خشکی از این نقطه به تمام کره زمین کشیده شد(دحوالارض)
{آیه 30سوره مبارکه نازعات:والارض بعد ذلک دحاها ؛ و پس از آن زمین را بگستراند. و آیه 6 سوره مبارکه شمس:و الارض و ما طحاها؛و سوگند به زمین و آنکه آن را بگستراند. و آیه 96 سوره مبارکه آل عمران:اِنّ اوّل بیت وُضع للناس للذی ببکّةَ مبارکا و هدی للعالَمینَ ؛ نخستین خانهای که برای مردم بنا شده (به دست پیامبران الهی) همان است که در مکه است ، خانهای که جهانیان را سبب برکت و هدایت است. و خداوند متعال این بیت را در آیه اول سوره مبارکه اسرا ؛ مسجدالحرام نامیده است}.
پس درواقع پروردگار عالم میخواهد همه بندگانش را متوجه یک نقطه و متوجه یک خانه و متوجه یک خدا گرداند و به سوی یک قبله بخواند! و جالب است که در قرآن کریم اسم کلمه قبله ، در 14 آیه مبارکه و کلمه وضع 4 بار آمده است.بنابراین همه انسانهای مسلمان و مؤمن و معتقد باید در هنگام نماز رو به سوی قبله که همان خانه خداست و مسجدالحرام است ، بایستند. و حروف کلمه قبله ، همان حروف کلمه قلبه ! زیرا خانه خدا، قلب کره زمین است!
همانطورکه اولین قسمتی که از بدن ما در دنیا (جنین،در شکم مادر) اعلام حیات میکند و زندگی جنینی ما شروع میشود ، قلب است ؛ اینجا نقطه ارض زندگی ماست که به قدرت لایزال خالق یکتا به تمام بدنمان دحوالارض میشود(یعنی حیات جسمانی به تمام بدنمان کشیده میشود) آیا همه عروق و سلولها و گردش خون به گرد قلب ، در طواف نیستند؟! و دائما این قلب است که با دگرگون کردن ممات به حیات ، لحظه به لحظه زندگی ما را تداوم میبخشد! پس همانطورکه بیان شد خانه خدا که قلب کره زمین است ( حروف قبله همان قلبه! )، دگرگون کننده و میزان کننده و حیات دهنده عالم است که درواقع در ظاهر، بیت الله الحرام است و در باطن ، آل الله(صلوات الله علیهم اجمعین) هستند چون این بیت یک جسم دارد و یک روح که هر دو تطهیر محض و مسجد هستند.چون راه عروج و وصل (هو) است (قل هو الله احد) جسم، همان کعبه است و روحش،14 معصوم(صلوات الله علیهم اجمعین) کعبه سنگ نشانی است که ره گم نشود
حاجی احرام دگر بند که دیدار آنجاست
معرفت این قبله زیبا برهمگان واجب است تا به حقیقتش ، قلب به قلب وصل شود ، آنگاه نماز واقعی اقامه میشود! و تمام نماز ، توجه قلبی است اما بدون معرفت ، میسر نمیشود .
1-از جهت عددی کلمه خشکی و کلمه ارض(حروف کلمه ارض و رضا ، یکی است) هم به فارسی و هم به عربی، معانی زیبایی را افشا میکند.عدد ابجد کلمه خشکی=930 است که در جمع 12 میشود (12=0+3+9) و جایگاه عددیش 66 ، برابر با عدد ابجد نام زیبای الله(جلّجلاله) است. که انسان مؤمن در هنگام سجده باید سر بر خشکی پاک یا سنگ پاک گذارد چون تمام شناسنامه ارض، خداشناسی است! و چون خلقت ما هم از خشکی(یعنی خاک) است پس باید این خشکیِ وجودمان به نیت قلبی خالصانه به روی خشکی زمین ، برای بندگی خدا ، سجده کند . بنابراین بهترین خاک را تربت فرموده اند که جانِ خاک و آن ، تربت پاک 14 نور مقدس معصوم(صلوات الله علیهم اجمعین) و مخصوصا دو تربت امام حسین(علیه السلام) و امام رضا(علیه السلام) است که در ادامه توضیح داده خواهد شد.
عدد ابجد کلمه تربت=1002 است و جالب اینکه جایگاه عددی کلمه تربت هم 66 میشود و در جمع 12 !(66=الله=خشکی=تربت)
عدد ابجد کلمه ارض=1001 برابر با عدد ابجد نام زیبای رضا(علیه السلام) است.جایگاه عددی کلمه ارض=47 است که برابر با جایگاه عددی نام مبارک رضا (علیه السلام) و حسین(علیه السلام) میباشد.
2-تربت وجود مبارک امام حسین(علیه السلام) هم مُهر نماز است ، هم تنها تربتی است که خوردنش اشکال ندارد و حتی شفادهنده و احیاکننده و زنده کننده قلوب است {شیعیان کام نوزادانشان را به هنگام تولد با کمی از تربت آقا برمیدارند که انشاءالله شیعه و پیرو ائمه (صلوات الله علیهم اجمعین) و بنده خالص خدا و سرباز امام زمانشان شوند.}
3-اما تربت امام رضا(علیه السلام) مُهر قبولی و مُهر خاتمه زندگی دنیا و ورودی پیداکردن به قرب الی الله است. زیرا به شرط رضا(به رضای خدا)،اعمال ما به درگاه الهی قبول میشود. حضرت در حدیث سلسلة الذهب فرمود: لااله الا الله حصنی فمن دخل حصنی امن من عذابی .و بعد فرمود:بشرطها و شروطها و انا من شروطها.حتی نقل است که دست مبارک را بر سینه گذاشتند و به خود اشاره کردند و فرمودند:انا من شروطها.یعنی لا اله الا الله ، قلعه محکمی است که هر کس در آن راه پیداکند ، امنیت کامل دارد اما به شرط وجود مبارک رضا(علیه السلام) که ایشان، مجرای رضای خداست.
خوب دقت کنید! از اعجاز تولد آقا این بود که مشتی از تربت بهشت که رضوان خداوند است با ایشان به زمین اسفل السافلین آمد و این تربت در طوس جای گرفت! جالب است که عدد ابجد کلمه طوس=75 و برابر با جایگاه عددی نام "امام رضا"(علیه السلام) است که اینجا شد محلّ شهود همه آسمانها و زمین و محلّ وصل عالم رضوان و بهشت الهی به این عالم خاکی و محلّ شهود همه عالمیان است پس بدون این محوریت ، راه به رضوان الهی نداریم.
4-حروف کلمه ارض (که اولین نقطه خشکی روی زمین است) برابر حروف رضا است. بنابراین محورِ خانه مبارک خدا، کلمه رضا (علیه السلام) است که تمام مخلوق از عالم اعلا و سرّالاسرار تا عالم اسفل السافلین ، در طواف این یک محور هستند که حقیقت و جان قبله ، همان رضای خداست! و همه معصومین (صلوات الله علیهم اجمعین) ، مجموعهی گنج رضای خدا هستند که به خواستِ خداوند متعال ، ظهور این محوریت به امام هشتم است.
5-حال خوب دقت کنید! سال قمری به ماه حرام محرم شروع میشود که این شروع با دههی اول عاشوراست به امامت امام حسین(علیه السلام) ؛ تربت و مُهر اول ، در شروع اول سال! اما در آخر ماه صفر شهادت امام رضا(علیه السلام) است. که صفر با (ص) است نه سفر با (س) ، زیرا سفر با (س) هرقدر هم طولانی باشد ، آخرش با عمر دنیا تمام میشود اما امام حسین(علیه السلام) با دههی اول محرم ، سال را به گنج عشرِ وجود مبارک خودش شروع و همه را دعوت به میدان عاشورا میکند تا در صَفرِ حقیقی ، همه با کاروان نورانیش که 18 سَر بریده بر نیزه است و امام اربعینیان با غل و زنجیر ؛ حدود دارِ ولایت گنج عاشوراست و به کاروان سالاری زینب کبری(سلام الله علیها) این صفر با (ص) را به اربعین واقعی سبز کرده و حق را بر باطل پیروز و خون را بر شمشیر غالب و اتمام صفر را در ماه صفر به مُهر رضا(علیه السلام) و قبولی رضای خدا تمام کند.
6-پس صَفرِ حقیقی برای همه ما هست . خوشا به حال هر کس که به مُهر رضا بر تمام اعمالش ، جان را تسلیم کند که آنگاه ورودی در حصنِ لا اله الا الله پیدامیکند و قبرش میشود امن مِن عذابی ! آیا وقتی ما را وارد قبر میکنند با سر، ورودی پیدا نمیکنیم ؟! اینجا تسلیم حقیقی است و آن خاک هم انشاءالله تربت رضا(علیه السلام) است. در قبر هم دست و پایمان را رو به امام رضا(علیه السلام) و سرمان را رو به قبله قرار میدهند. پس اینجا هم میرسیم به قبله و حقیقتا میرسیم! دست و پایمان که اعمالمان از آنها صادر شده ، اول باید مُهر رضا بگیرد تا صورت حقیقی عملمان خودش را در آینه قبله واقعی ببیند!
در حدیث آمده : هنگامیکه صورت بعضی از بندگان خدا را (در قبر) رو به قبله میگذارند، ندا میآید به ملائک که روی او را از من برگردانید چون مُهر رضا ندارد! چون او در دنیا هرگز برای رضای من ، صورت قلبش را رو به من نکرده است!
7-پس چه بسا رو به قبله بایستیم و هرگز قلبمان متوجه قبله نباشد! استغفار کنیم و از خدا بخواهیم ما را ببخشد و لذت بندگیش را به ما بچشاند تا در هیچ لحظه عمرمان، قلبمان از قبله جدا نشود (نه تنها فقط در نماز) که خوشا آنانکه دائم در نمازند یعنی همانهایی که هرگز از مجرای رضای او جدا نمیشوند و خود را دائما در محضر او میبینند و تقوا پیشه میکنند.
8-تمام اعمال ما بسته به نیت است.که عدد ابجد کلمه نیّت=470 برابر با عدد ابجد کلمه عشق است. و این نیّت ، همان کسبِ رضای خداست.نماز بدون رضا ،باطل . روزه بدون رضا، باطل. حج بدون رضا ، باطل و ... حتی تمام اعمال و امورات و اخلاقیات و اتفاقات ، همه در طواف رضاست.
9- پس اینکه روی قبر مینویسند آرامگاه یعنی جایی که انسان به رضای خدا یعنی آرامش ابدی میرسد ، پس برایش آرامگاه میشود.
10-پس دلیل اینکه میفرمایند هر کس زیارت مقبول امام رضا(علیه السلام) نصیبش شود ، ثواب 70 تا 70 هزار حج عمره و تمتع مقبول به او عنایت میشود. این است که چون انسان مخلص (همراه همه مخلوقات)، غرق در طواف به گرد رضای خدا میشود و این زیبایی است که وقتی حج نصیبمان شود آنجا باید 7 بار دور خانه خدا طواف کنیم یعنی به ظاهر هم با 7 طبقه زمین و 7 طبقه آسمان و تمام مخلوقلت همراه شویم، شاید ما هم به رضای او برسیم.انشاءالله
11-امام رضا(علیه السلام) فرمود:هر کس به زیارت من بیاید ، سه جا به دیدنش میروم.... این سه جا یکی :وقت جان دادن است که اگر او مُهر رضا را به ما دهد، جان دادن برایمان شیرین میشود. دوم شب اول قبر که مُهر دوم را به تمام اعضا و جوارح ما به عمل بزند تا عذاب قبرنداشته باشیم و به مُهر رضا ما را به بهشت اعلاعلیین راه دهند. و سوم کنار صراط که با این مُهر قبولی رضا ، انشاءالله بدون معطّلی و به سرعت نور از صراط بگذریم و به رضوان الله اکبر ورود پیداکنیم .اللهم الرزقنا
12-پس تربت امام حسین(علیه السلام)،اول زندگی ما را به طهارت ، مُهر میزند(انشاءالله) و وقت رفتن از دنیا هم ، از تربت به دهان محتضر میگذارند تا به طهارت ، دهانش برای جواب به سؤال نکیر و منکر باز شود (درون را تطهیر میکند) و مُهر امام رضا(علیه السلام) ، تضمین مُهر امام حسین(علیه السلام) است که الی یوم القیامة به صَفرِ حقیقی میرساند.
13-عدد ابجد کلمه قبله=137 میباشد و جالب است که 37 ، برابر با عدد ابجد نام مبارک "اول" خداوند است که طبق آیه 96 سوره مبارکه آل عمران: اِنّ اوّل بیت وُضع للناس للذی ببکّةَ مبارکا و هدی للعالَمینَ ؛ یعنی اول خانهای که برای مردم بنا شده (به دست پیامبران الهی) همان است که در مکه است ، خانهای که جهانیان را سبب برکت و هدایت است.پس اول و آخر ، ظاهر و باطن اوست!
عدد اول که سِرّالاسرار معرفی ذات اقدس خودش است یکی از زیباترین و پراسرارترین گنج ظهور اسمائی خداوند است(به عدد ابجد 37). همانطورکه یک دانش آموز باید شروع عِلمش از کلاس اول باشد که درحالیکه پایینترین رتبه علمی است اما در این سال ، گنج حروف و اعداد(الفبا و ریاضی) و چگونه کلمه شدن و به معنا رسیدن را میآموزد و اعداد را به جمع و منها و خواندنش میشناسد. که اگر دقت کنید ! تا آخر عمر، هیچگاه کلاس اول از ما جدا نمیشود حتی اگر به درجات عالی علمی برسیم .
پس این ندا باید دائم در گوش و قلبمان زنگ بزند که هو الاول و الاخر و الظاهر والباطن. هرچه داریم و به هر جا برسیم و هر چه به ما بدهند و تا قیامت همراهمان است و باید ببریم ، همه باید فقط و فقط او باشد ، بندگی او و رضای او، وگرنه هیچ نداریم!
پس قبله در عدد(137)، نگهداری نام او ، یاد او و محوریت وصل به اوست.عدد 137 معنی میشود به 100 =ق که نگهدارنده است و 37=اول ، پس 137 یعنی نگهدارنده تمام گنج اول تا آخر و تمام گنج ظاهر تا باطن. بنابراین نماز بدون قبله، باطل است و نماز بدون حضور قلب یعنی بی ادبی به ساحت پاک قبله.
منبع: سایت لب الالباب(عذرا شفایی)