«... لِيَهْلِكَ مَنْ هَلَكَ عَنْ بَيِّنَةٍ وَ يَحْيى مَنْ حَيَّ عَنْ بَيِّنَةٍ وَ إِنَّ اللَّهَ لَسَميعٌ عَليم...» انفال (8)، آيه 42.؛ «تا كسى كه (-(بايد)-) هلاك شود، با دليلى روشن، هلاك گردد
و كسى كه (-(بايد)-) زنده شود، با دليلى واضح، زنده بماند و خداست كه در حقيقت، شنواى داناست».
بعضىها خيلى صريح مىگويند: همه جهنمى هستند و حال آن كه اين حرف معقول نيست؛ زيرا نمىشود همه را با يك چوب راند.
واقعيت اين است كه براساس آيات قرآن، مانند آيه شريفه فوق و آيه شريفه «... وَ ما كُنَّا مُعَذِّبِينَ حَتَّى نَبْعَثَ رَسُولاً» اسراء (17)، آيه 15.؛ «... و ما تا پيامبرى برنينگيزيم، به عذاب نمىپردازيم»، امكان ندارد خداوند متعال، مردمى را بدون حجت و فرستادن پيامبر، عذاب كند؛ البته اين رسول يا باطنى همانند عقل و فطرت است و يا رسول خارجى، مانند پيامبران الهى است.
در برابر پيامبران الهى و اتمام حجت خداوند، مردم به چند گروه زير تقسيم مىشوند:
1. گروهى كه به پيامبر اسلام و تمامى امامان دوازدهگانه، ايمان دارند و به حقانيت تمامى پيامبران گذشته، اعتقاد دارند. اينان، همان فرقه ناجيه مسلمان اثنىعشريه هستند.
2. فرقههاى غيرشيعه دوازده امامى، مانند «زيديه» كه پس از پيامبرصلى الله عليه وآله به چهار امام اعتقاد دارند و «اسماعيليه» كه به شش امام معتقد مىباشند
و از اعتقاد نسبت به ديگر امامانعليهم السلام، محروم هستند.
در روايت از امام صادق (ع ) آمده است : اول چيزي كه در قيامت مي پرسند نماز است , اگر قبول شد ساير عبادات نيز مقبول است , (محاسن برقي , ج 1, ص 81) نيز امام صادق (ع ) فرمودند: ((شفاعت ما به كسي كه نماز را سبك بشمارد نمي رسد)), (همان , ص 80) بنابراين كسي كه نماز نخواند هيچ عمل مقبولي ندارد و از شفاعت نيز بهره اي نمي برد و جايگاه او در سخت ترين عذاب ها يعني ((سقر)) مي باشد. قرآن مجيد مي فرمايد ملكه دوزخ از جهنميان مي پرسد ((چه چيز شما را به سقر انداخت ؟ گويند: ما نمازگزار نبوده ايم )), (مدثر, آيه 42).
قرآن و روايات به طور صريح اعلام مىدارد كه تنها اسلام و تشيع كه همان حقيقت اسلام ناب است از افراد پذيرفته مىشود و اين به معناى آن نيست كه همه شيعيان اسمى وارد بهشت مىشوند؛ اما در مورد افراد ديگر اديان و مذاهب بايد گفت: آنان به سه دسته تقسيم مىشوند كه هر يك حكمى جداگانه دارند: يك. با اسلام و تشيع آشنا شده؛ ولى به دليل تعصّب يا عناد و لجاجت از پذيرفتن آن سرباز مىزنند. چنين افرادى به فرموده قرآن كريم اهل جهنماند. دو. با اسلام و تشيع آشنا نيستند؛ ولى در جهالت خود مقصراند؛ يعنى، از وجود دينى به نام اسلام يا مذهبى به نام تشيع مطلعاند؛ ولى با وجود همه امكانات و شرايط لازم براى جستوجوى حقيقت اقدامى نمى كنند. چنين افرادى در حد تقصير خويش روز قيامت مجازات مىشوند. سه. با اسلام آشنا نيستند و در جهالت خود نيز تقصيرى ندارند؛ بلكه يا اصلاً به گوششان نخورده يا آنكه امكان تحقيق و پژوهش براى آنان وجود نداشته است و تنها هر آنچه را به آنها رسيده (مثل مسيحيت و)...قبول كرده و به آن عمل نمودهاند. چنين افرادى اهل جهنم نيستند و خداوند آنان را مشمول عفو و رحمت خود قرار مىدهد و اعمال آنها را با ميزان حقيقتخواهى آنان و آنچه فكر مىنمودند حق است، مىسنجد. مطالب بالا از آيات و روايات استفاده مىشود كه درباره آن توضيح مختصرى مى دهيم: يكم. مردم بر حسب وضعشان در برابر وعده و وعيدهاى خداوند متعال، به شش دسته تقسيم مىشوند: مؤمنان، كافران، مستضعفان، مرجون لامر الله. مؤمنان افرادى اند كه به خداوند ايمان آوردهاند و جايگاهشان بهشت است. البته اين گروه داراي «درجات» هستند که در آنها به «مخلصين»، «سابقون» و «اصحاب يمين» ياد مي شود.
1ـ معنی آیه ی شریفه این است که امور اعتقادی اساساً قابل اجبار نیستند ، نه اینکه اجبار ممکن است ولی اسلام حکم به اجبار نمی کند. چون اعتقاد، امر قلبی است و امر قلبی را نمی توان با اجبار پدید آورد. نمی توان با تهدید و کتک زدن کسی را وادار کرد که کسی را دوست داشته باشد ؛ یا از کسی متنفر شود. چون این امور ، مربوط به قلبند. بلی می توان کسی را با زور و تهدید واردار نمود که در زبان اظهار محبّت به کسی کند یا به وجود خدا اقرار نماید یا به ظاهر نماز بخواند ، ولی هیچگاه نمی توان او را به زور وادار نمود که در قلب نیز به آن شخص محبّت داشته باشد یا وجود خدا را بپذیرد یا به نیّت قربةالی الله نماز بخواند. بلکه بر عکس ، هر چه کسی را به این گونه امور بیشتر اجبار نمایند خود به خود نتیجه ی معکوس می دهد و انزجار شخص زیادتر می شود. لذا نمی توان یک شخص غیر مسلمان را با زور واداشت که مسلمان شود ؛ یا کسی را که قلب او از اعتقاد و یقین به اسلام برگشته نمی توان با زور وادار نمود که دوباره به اسلام معتقد گردد. تنها کاری که برای او می توان نمود این است که با استدلال ، یقین او را نسبت به حقّانیّت اسلام بازسازی نمود.
مجازاتها بر سه گونه است: 1. مجازات قراردادى، 2. مجازاتى كه با گناه رابطه تكوينى و طبيعى دارد، 3. مجازاتى كه تجسم خود گناه است. مجازاتهاى اخروى، ويژگىهاى مجازاتهاى قراردادى (مانند تنبيه، عبرت، تربيت و...) را ندارد؛ زيرا آخرت جاى عمل نيست، بلكه جاى حساب است. مجازاتهاى اخروى يا رابطه تكوينى با گناه دارد كه پارهاى از آيات و روايات بر اين مطلب دلالت دارند. امام على(ع) كه مىفرمايد: «عمل صالح كشت آخرت است»(نهجالبلاغه، خطبه 22.)در اين گونه مجازاتها، تناسب بين عمل و نتيجه، از لحاظ كمى شرط نيست؛ چنان كه يك لحظه غفلت در رانندگى، نقص عضو هميشگى به دنبال خواهد داشت. و يا اينكه مجازاتهاى اخروى، تجسّم خود گناه است كه پارهاى ديگر از آيات و روايات بر اين حقيقت تأكيد دارند. امام صادق(ع) در جواب پرسشى درباره خلود در بهشت و جهنّم مىفرمايد: «علت هميشه بودن دوزخيان در دوزخ، اين است كه تصميم آنان اين بوده كه هر گاه در دنيا جاودانه بمانند، خدا را نافرمانى كنند و جهت هميشه بودن بهشتيان در بهشت نيز اين است كه تصميم آنان اين بوده كه هرگاه در اين دنيا جاودانه بمانند، اطاعت خدا كنند. پس تصميمهاى اين دو گروه، آنان را بهشتى دائم و دوزخى هميشگى كرده است». (بحارالانوار، ج 8، ص 347.)براي توضيح بيشتر توجه شما را به مطالب زير جلب مي كنيم. 1. نعمت ها و عذاب هاي عارض شونده بر نفس انساني ، همان ملكات و حالات رسوخ كرده بر نفس انسان است كه جز ذات نفس شده ، و نفس را به صورتي خاص و به نوع جديدي تناسب با آن خلق و خوي ذاتي تبديل كرده است آن گاه اين نفس، با همان حالت وارد عالم برزخ مي شود، در نتيجه به همان شكل، جاودانه خواهد ماند. به عنوان نمونه ، چنان چه شخصي به بيماري ماليخوليا يا يك كابوس مستمر، مبتلا شده باشد، در اين صورت تخيلات هولناكي او را محاصره مي كند . عذاب دائم نيز، هر چند با تفاوت بسيار، مانند مثال ياد شده است؛ چرا كه اين عذاب ْآثار صورت شقاوتي است كه، لازمه يك نفس شقي است، از اين رو، ديگر پرسش از اين كه چرا آثار و لوازم متناسب با استعداد تام نفس نمايان شده است، بي معناست آن چه كه در زبان عربي در معناي واژه «خلود» گفته شده؛ يعني بقا چيزي بر حالتي كه بوده است ، همين ادعا را ثابت و تأييد مي كند.
عذاب اخروى صرفا عذاب روحانى نيست بلكه شامل جسم نيز مىگردد ما معتقديم كه معاد روحانى و جسمانى است. چرا كه: انسان موجودى دو ساحتى است كه از دو بعد جسمانى و روحانى فراهم آمده به گونهاى كه هر دو در حقيقت او دخيلاند و چنين نيست كه يكى (مثلاً بعد جسمانى) جنبه عارضى و موقتى داشته باشد البته بعد روحانى انسان در مقايسه با ساحت جسمانى او از نوعى اصالت برخوردار است اما فرعيت بعد جسمانى لزوما به معناى خروج آن از حقيقت ذات آدمى نيست از اين رو به بعضى عذابهاى جسمانى و روحانىدوزخ اشاره مىگردد. عذابهاى جسمانى دوزخ 1. آتش سوزان: مهمترين بعد عذاب دوزخ سوزانندگى آتش آن است و عموم اسامى دوزخ (مانند جحيم، سعيد و سقر) به نوعى اشاره به اين بعد از عذاب دارند. بىترديد آتش دوزخ تفاوتهايى اساسى با آتش دنيوى دارد از اينرو در قرآن به نار كبرى (آتش بزرگتر) شهرتيافته است، (سوره اعلى 13 - 11). 2. غذا و نوشيدنى ناگوار. بر اساس آيات متعدد قرآنى به دوزخيان غذاهايى بسيار ناگوار و نوشيدنىهاى تلخ و سوزان مىخورانند كه بر عذاب آنان مىافزايد، (غاشيه 7 - 4). 3. لباس آتشين، لباس دوزخيان از جنس آتش سوزان است، (حج / 19). 4. بادهاى كشنده و سايه هاى سوزان، (واقعه 44 - 41). 5. اسارت در غل و زنجير، (غافر 72 - 71).
أَ ذلِكَ خَيْرٌ نُزُلاً أَمْ شَجَرَةُ الزَّقُّومِ (62) إِنَّا جَعَلْناها فِتْنَةً لِلظَّالِمِينَ (63) إِنَّها شَجَرَةٌ تَخْرُجُ فِي أَصْلِ الْجَحِيمِ (64) طَلْعُها كَأَنَّهُ رُؤُسُ الشَّياطِينِ (65) فَإِنَّهُمْ لَآكِلُونَ مِنْها فَمالِؤُنَ مِنْهَا الْبُطُونَ (66)
ثُمَّ إِنَّ لَهُمْ عَلَيْها لَشَوْباً مِنْ حَمِيمٍ (67) ثُمَّ إِنَّ مَرْجِعَهُمْ لَإِلَى الْجَحِيمِ (68)
ترجمه:
62- آيا اين (نعمتهاى جاويدان بهشت) بهتر است يا درخت (نفرتانگيز) زقوم؟! 63- ما آن را مايه درد و رنج ظالمان قرار داديم.
64- درختى است كه از قعر جهنم مىرويد! 65- شكوفه آن مانند كلههاى شياطين است. 66- آنها (مجرمان) از آن مىخورند و شكم خود را از آن پر مىكنند.
67- سپس روى آن آب داغ متعفنى مىنوشند.
68- سپس بازگشت آنها به سوى جهنم است.
تفسير: گوشهاى از عذابهاى جانكاه دوزخيان
بعد از بيان نعمت هاى روحبخش و پرارزش بهشتى، در آيات مورد بحث به بيان عذاب هاى دردناك و غمانگيز دوزخى مىپردازد، و آن چنان ترسيمى از آن مىكند كه در مقايسه با نعمتهاى پيشين در نفوس مستعد عميقا اثر مىگذارد و آنها را از هر گونه زشتى و ناپاكى باز مىدارد.
نخست مىفرمايد: آيا اين نعمت هاى جاويدان و لذتبخش كه بهشتيان را با آن پذيرايى مىكنند بهتر است يا درخت نفرتانگيز زقوم؟! (أَ ذلِكَ خَيْرٌ نُزُلًا أَمْ شَجَرَةُ الزَّقُّومِ).
تعبير به نزل با توجه به مفهوم آن به چيزى گفته مىشود كه براى پذيرايى ميهمان آماده مىكنند، و بعضى گفتهاند نخستين چيزى است كه با آن از ميهمان تازه وارد پذيرايى مىكنند نشان مىدهد كه بهشتيان همچون ميهمان هاى عزيز و محترم پذيرايى مىشوند.
فرجام بهشت يا دوزخ براي انسان از مقوله «شدني» هاست يعني ما بايد به اين دنيا بياييم تا بهشتي يا جهنمي «بشويم» و ظرف وجود ما با حضور در اين دنيا و طي مراحل علمي و عملي او گذر از فراز و نشيب ها شكل مي گيرد. بنابراين تا به دنيا نياييم پاداش و كيفر معنا پيدا نمي كند. و علم الهي هم تابع همين مساله است، يعني او واقعيتي که ما با اختيار خود در زندگي دنيا بر مي گزينيم و سرانجامي که در پي آن، افعال اختياري خود مي سازيم را مي داند مثل معلمي که مي داند فلان دانش آموز کوشا است و موفق. بنابراين اگر به دنيا آمدن و عمل اختياري نبرد آن علم الهي هم نبود و بهشتي و جهنمي هم نمي بود.
(فَإِنَّهُمْ لآكِلُونَ مِنْها فَمالِؤُنَ مِنْهَا الْبُطُونَ، ثُمَّ إِنَّ لَهُمْ عَلَيْها لَشَوْباً مِنْ حَمِيمٍ، ثُمَّ إِنَّ مَرْجِعَهُمْ لَإِلَى الْجَحِيمِ)؛همان، آيات 66 - 68.«پس دوزخيان حتماً از آن مىخورند و شكمها را از آن پر مىكنند؛ سپس ايشان را بر سر آن، آميغى از آب جوشان است، آنگاه بازگشتشان بى گمان به سوى دوزخ و جهنم است». «شجره زقوم»، درختى است كه ريشهاش از اصل جهنم روييده و شاخه و برگش تا اين نظام دنيايى كشيده شده است. عمل بد، فكر بد، صفت بد و عقيده بد، هر يك به نوبه خود، گرفتن شاخهاى از اين درخت است كه انسان را تا به اصل و ريشه آن، در عمق جهنم مىكشاند. جهنميان مدام از ميوههاى اين درخت تغذيه مىكنند و شكمهاى خود را از آن پر مىكنند، تا براى پيش رفتن در قدمهاى بعدى آماده شوند و اين، مرحله به مرحله و تدريجاً ادامه دارد تا به سوى جهنم - كه ريشه درخت زقوم در آن جا هست - برسند و در عمق آن فرو روند. آيا اين جز حركت اهل ضلالت، چيز ديگرى است؟!ر.ك: قيام قيامت، صص 120 - 124.
در نظام حكيمانه الهى همان طور كه وجود بهشت در كل نظام هستى، ضرورى و سودمند است؛ وجود دوزخ نيز لازم و فايدهمند است. وقتى خداوند متعال نعمتهاى خود بر بندگان را بر مىشمارد، جهنم و عذابهاى آن را در رديف نعمتها قرار داده، مىگويد: «... هذِهِ جَهَنَّمُ الَّتِي يُكَذِّبُ بِهَا الْمُجْرِمُونَ يَطُوفُونَ بَيْنَها وَ بَيْنَ حَمِيمٍ آنٍ فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ»(1)؛ «اين است همان جهنمى كه تبهكاران آن را دروغ مىخواندند؛ ميان آتش و آب جوشان مىگردند. پس كدام يك از نعمتهاى پروردگارتان را منكريد؟»
يكى از فوايد دوزخ، اين است كه بسيارى از مردم را از بدى، انحراف و كجروى باز مىدارد. چه بسيار كسانى كه از خوف جهنم، به سعادت و شرافت جاودانه نايل آمدهاند. اگر خداوند حكيم دوزخ را در شمار نعمتها آورده است، واقعاً نعمت بزرگى را تذكر داده؛ چرا كه بدون آن بيشتر انسانها اهل بندگى و حركت در جهت تكامل نيستند.